آریاناآریانا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

آریانا پرنسس مبارز

تروتمیز مثل گل یاس

فرشته کوچولوی من چون توخیلی کوچولو بودی درماه های اول حمام بردن تو کمی برام سخت بود به همین خاطر صبر میکردم تاباباجونت بیان خونه باهم شما رو حمام میکردیم ازهمون ابتدا بابایی حوله راآماده نگه میداشت من هم خیلی سریع زیر شیر آب سروبدن مثل گلت را میشستم وتحویل بابای حوله به دست میدادم واین عملیات 3تا5دقیقه بیشترطول نمیکشید وبعدش برای اینکه سرما نخوری بابا سشوار را روی گیسوهای کمندت میگرفت منم روغن به تن مثل برگ گلت میزدم وتند تند لباس تنت میکردیم . چه قد زمان زود میگذره الان دیگه توی وان میشینی ومن براحتی ترا حمام میکنم . خدای مهربونم  به دخترم کمک کن درمسیر ناهموار زندگی روحش را پاک و بی آلایش نگه دارد. ...
6 آبان 1393

خاله مهربون دوستت دارم

همه هستی مامان . مرخصی خانم های کارمند برای نگهداری ازبچه هاشون 9ماهه ومن به خاطر تو یکسال ویک ماه مرخصی استفاده کردم ولی به دلایلی با ادامه مرخصیم موافقت نشد ومن بابت این موضوع خیلی ناراحت ونگران بودم چون با13سال سابقه کار وشرایط خوبی که داشتم باید همه جوانب را در نظر میگرفتم وحقیقتش به کسی اعتماد نداشتم که تورا بهش بسپرم  وبه همین دلیل تصمیم به استعفا گرفتم وروزی که برگه های استعفا را از اموراداری برای امضای نهایی تحویل گرفتم شکر خدای مهربون خاله اکرم قبول کرد که مواظب توباشه ومن چون با روحیه صبور ومهربون وقلب رئوفش آشنا بودم میتونم بگم تنهاکسی بود که بهش اعتماد کردم وباکمال میل قبول کردم که خاله اکرم مامان دوم توبشه والان که دارم م...
5 آبان 1393

نفس مامان غذا خوردن را از4ماهگی شروع کرد

نفس مامان چهارماهت که تمام شدآقای دکترمصاحب اجازه دادند که برای شما غذاراشروع کنیم وبه این ترتیب سوپ های متنوعی با آب خروس و آب گوشت و عدس قرمز و عدس سبز و کلی سبزیجات برای تو میپختم وشکرخدا تو خیلی دوست داشتی واین موضوع به من انگیزه میداد که هرروز سوپ متفاوت باروز قبل برات درست کنم . دختر گلم تواین دنیا هیچ کس بدون روزی نمیماند وخداوند برای هرکسی روزی مقدر کرده ولی خداوند مهربان دوست داره که مابنده های شکرگذار ی باشیم وهمیشه سعیمان به خوردن روزی حلال باشد من و پدرت درحد توانمان سعی میکنیم این موضوع را رعایت کنیم وخدای نکرده مالمان به حرام آغشته نباشه وبه توهم که امانت خداوند در دست ماهستی نان حلال بدهیم وتوهم اینو بدون که وقتی بزرگ میشی ا...
4 آبان 1393

پیشرفتهای خوشگل خانومم

نازگلکم  بچه هایی که زودبدنیامیان اصولا فعالیت هاشون راکمی دیرترازبچه های دیگه انجام میدن البته تاسن 2تا3سالگی همه این زمان عقب افتاده را جبران میکنند وازلحاظ رشدفیزیکی وهوشی به بچه های همسن خودشان میرسند وبه لطف وعنایت خدای مهربونمون توحتی زودتر از اون زمانیکه پزشک محترم آقای دکترابولحسن مصاحب تخمین زده بودند این عقب افتادگی را جبران کردی . تا تو شش ماهت بشه من وبابا جمشید هرروز منتظر بودیم تو مثل همسن های خودت بخندی یا اسباب بازی را بادستات بگیری یا ... ولی تو وقتی شش ماهت تموم شد به ترتیب همه کارها را انجام دادی وما هرروز سورپرایز شدیم وچه سورپرایزی شیرینی که هنوز تکرار خاطرش برامون خیلی زیاد خوشحال کننده است خدایا بخاطر هدیه ...
30 مهر 1393

زمان خیلی زودمیگذره

برگ گلم اظطراب اینکه بتونم به تو خوب برسم وازپس بزرگ کردن توبربیام نگذاشت لذت درکنارتوبودن را درچندماه اول زندگیت ببرم آخه میدونی باسرنگ قطره قطره شیرمیدادم - چندنوع ویتامین را در هرساعت شبانه روز با سرنگ انسولین به تورمیرسوندم ومیترسیدم که مبادا قطره ای درگلوی نازک ولطیف توبپره و شبها نمیخوابیدم ونگاه میکردم به صورت قشنگ تو و میخواستم مطمئن بشم  ازاینکه درست نفس میکشی وهر2ساعت شیررا قطره قطره دردهانت میریختم که مبادا گشنه بمانی وهرروزبرای رشد بهتر تو راحمام میکردم ولی الان که به اون زمان برمیگردم میبینم که خدای مهربون چه دل و جراتی به من که اصلا تجربه ای دراین خصوص نداشتم داده بود ومن باتکیه باقدرت پروردگارم توانستم ازاین مرحله نیز ب...
28 مهر 1393